سلام

روز نوشته های حسین زارع

سلام

روز نوشته های حسین زارع

فکر کنید هیچ کس در دنیا نمی تواند صحبت کند. آنگاه کارها چگونه بود منظورم از صحبت این است که حتی نوشته هم نبود. آنگاه واژگانی که می دانیم چگونه به منصه ظهور می رسیدند. یک مثال ساده می زنم فکر کنید در دنیای عادی می روید اورژانس دکتری می گوید چیزی نیست درست می شود. حالا در دنیای جدید می روید اورژانس دیگر این دکتر اگر بخواهد همچین چیزی را منتقل کند می بایست مدتی از شما معاینه به عمل آورد. بعدش شاید با یک شست منظورش را متوجه شوید حتی خیلی بهتر از حالت اول.(بهتر متوجه شدن یعنی ایجاد یقین(اعتماد) بیشتر (برای همین است که ما در عرفان مراتب مختلفی برای یقین)) از این می خواستم این نتیجه را بگیریم شاید ما با حرف ها با یکدیگر ارتباط می گیریم ولی دنیا در هرلحظه با دنیای قبل با کارها انجام شده ارتباط می گیرد.(درست است که حرف زدن یک عمل است ولی گفتن اینکه دارم آب می خورم با اینکه آب بخورید خیلی متفاوت است.)امیدوارم فیلم زندگی ما بدون صدا هم قشنگ(به هم پیوسته، بهتر از آن فقط برای تعداد محدودی پیوستگی اش قابل درک باشد) باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۹
حسین زارع مهرجردی

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد                        به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

چرا این سخته برای شاعر اینکه یارش وقتی در شهر هم بوده که به تو سر نمی زده. فکر کنم شاید قبلش شاعر می گفته شاید راه حل دیگری بوده است شاید هنوز وقتی هست. اما وقتی می رود دیگر می گوید محال عقلی است که برگردد و یاد کند حداقل برای یک مدت طولانی. شما برای تصمیم گیری هایی که باید بکنید آیا ددلاین دارید؟ همیشه ددلاین ها اینقدر واضح نیست مثلا می شود همیشه یک مذهبی نصفه نیمه بود. بدون اینکه ددلاین چیزی خراب بشود.( چون اصلا ددلاینش برای این فرد تعریف نمی شود یعنی اگر فردی بود که مذهبی نصفه نیمه نبود اصلا این کار تبدیل نمی شد به چیزی که بخواهد دفعتا برایش کاری کند اون احتمالا در یک مسیر که محرک اون خود فرد بوده است به سمت مذهبی بودن عمیق تر می رود ) اگر از شما بپرسند که اگر درون یک هواپیمای در حال سقوط می بودید چه می کنید . من به نظرم بهتره به سوال اضافه کنیم که شما فکر می کنید چه می کردید. متاسفانه زبان خیلی دقیق نیست یعنی اینکه آنچه که فکر می کنیم با آنکه شاید بعدا اتفاق بیفتد خیلی متفاوت باشد. شاید کمی بهتر باشد که یاد بگیریم چگونه دقیق تر صحبت کنیم. حداقل وقتی با خودمان صحبت می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۰۱:۳۶
حسین زارع مهرجردی
شاید اگر خواستید آدمی را پیدا کنید که همراه زندگی شما باشد یا هر چیزی در این سطح، بد نباشد این سوال را هم از او بپرسید آیا فاجعه ای را در زندگی تجربه کرده ای بعدش چه کردی چطور با این مسله کنار آمدی فکر کنم بد نباشد کمی درباره فاجعه توضیح بدهم تا بهتر بتوانیم سختی این سوال را متوجه شویم . فاجعه نوع یک: این فاجعه از نوع یک است چونکه دارای ویژگی های سریع،نتیجه مشخص،سهم شما در تغییر آن بعد اتفاق کم می باشد.مثلا:حدودا اوایل جنگ بود که به علت اصابت تیر و عفونت آن یکی از پاهایم را از دست دادم حالا بگذریم که یکی می آید و بعد از سه سال می گوید یکی از صمیمی ترین دوستانت به علت یک فکری که او داشت باعث شد این اتفاق بیافتد و اینکه شما هم متوجه می شوید که نیجه اون کاری که دوستتان انجام داده اما شما را به بیمارستان نبرده به نظر شما خیلی هم مهم نبود و باز هم بگذریم که این می تواند تبدیل شود به نسنجیدگی در تصمیم بر اساس یک ایدولوژی که می تواند باعث یک تجربه خیلی بد برای شما در آن ایدولوژی شود از آنجا که ما آدم ها تماما منطقی نیستیم باعث می شود به علت احساس شدید بد یک  مسله صرفا منطقی نگاه نادرستی داشته باشید.این دسته خیلی سخت نیست باهاش کنار آمدن (نسبت به دسته دوم)و اما دسته دوم :من که بچه بودم و البته هنوز هم عاشق دوراهی توی بازی ایکس و او خودمان هستم مرگ حتمی اگر می خواهی یک خرگوش را بکشی همیشه دویدن را به اصالت زندگی اش گره بزن اگر هم نمیرد دیگر موجود خطرناکی نیست این دسته دوم هم از این گونه است اگر جیغ بزنی بدتر می شود اگر هم جیغ نزنی از احساس درد خواهی فرسود. این جا است که باید از نو ساخت آدمی .  البته همه این مشکل ها ریشه در محدود بودن منابع دارند راستش من این جمله امام علی را که می گفت آرزوهای دور و دراز نکنید را اینجوری می فهمم که یکم بگذار جای بازی برای زندگی داشته باشی چون اگر احتمالاتی هم محاسبه کنی احتمال رخداد چنین حادثه ای به این شکل رابطه عکس با طول و درازی اش دارد .
پ.ن:این متن را اصلاح نکردم شاید موهایش یکم ژولیده و پولیده باشد ولی اگر خوب نگاهش کنی می شناسی اش .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۵۳
حسین زارع مهرجردی

زندگی مانند یک هزار تو است حرکت درست بعدی را نمی دانی اما می دانی استراتژی درست بازی چیست چیزی که برد را با پذیرش خطاهایی برایت با احتمال بالایی و در روی کاغذ صد در صد تضمین می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۲۱
حسین زارع مهرجردی

وقتی متریک نداری توقع نداشته باش اندازه های خودت را داشته باشی مثل این است که از خودت مزرعه نداشته باشی و بخواهی میوه های خودت را بخوری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۷
حسین زارع مهرجردی

دغدغه شما وقتی دارید توی خیابان قدم می زنید چیست ؟ وقتی در کلاس هستید، وقتی دارید با دوستانتان حرف می زنید وقتی دارید فیلم می بینید دنبال چی می گردید گمشده شما چیست چی چیزی باعث شده شما تشنه این موضوع شوید چقدر تشنه شده اید شما اصلا چقدر می توانید تشنه شوید


پ ن:یکی از دوستان گفت چرا اینقدر کوتاه می نویسی با خودم که فکر کردم دیدم راست می گوید معمولا سوال می کنم معمولا یک ایده کلی مطرح می کنم که خیلی جای حرف زدن داره آره راست می گوید یک بار که خودم هم وبلاگم را خواندم  دیدم ساده نیست که بنشینی و ساعت ها به سوال های بالا فکر کنی و یا اینکه چند صد صفحه درباره اش بنویسی درباره اش تحقیق کنی اما من که هنوز اون دو سالی که رومن رولان برای تنقیح نظریه های اسپیونزا کرد را در ذهن دارم مگر چقدر اهمیت دارد که نظر آدم هایی که از این پنجره به درون این خانه نگاه می کنند چی باشد  ؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۱
حسین زارع مهرجردی

آیا آموخته هایتان را ارزیابی جدید می کنید شاید شرایط شما یا محیط و غیره تغییر کرده باشد ؟

چقدر در استدلال هایتان و ارزیابی شرایط از مفاهیم شکل گرفته در طول زمان بهره می گیرید و آنها را چراغ راه آینده می کنید ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۰۳
حسین زارع مهرجردی
هوا تاریک بود و مه گرفته، شب بود؛اما او قدم می زد و صدای پایش نه گوش کسی را آزار می داد، نه نوازش و نه حتی حس بی تفاوتی را بر می انگیخت. ولی او به خوبی قدم هایش را حس می کرد.جلو می رفت با وجود اینکه زمین دایره است .
پ.ن:‌عید نیمه شعبان را به همه تبریک می گویم .
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۱
حسین زارع مهرجردی

شاید پرفسور لوپین را از هری پاتر به یاد داشته باشید همان پروفسوری که به هری پاتر راه‌ورسم مقابله با نگهبان‌های آسکابان را یاد داد.یک ترم بود و رفت و همیشه در سفر بود.در آخرین سکانس‌های فیلم می بینیم،با تمام وسایلش، تمام زندگی اش را که در سفر بود و برای در سفر بودن بهینه شده بود.(لف‌و‌نشر نا‌مرتب و مرتب)‌ این برای من هم جالب بود اگر  فکر کنید هر لحظه در سفر هستید.چگونه زندگی می کردید.چگونه فکر می کرید احتمالا زندگی عمیق‌تری می داشتیم.دور و برمان را خلوت تر می کردیم آنقدر وابستگی ایجاد نمی کردیم .بیشتر در لحظه زندگی می کردیم.و... نمی گویم همیشه سفر کنید یا همیشه مثل آدمی که در سفر است رفتار کنید اما بعضی از موقع ها هم اینگونه مدل ذهنی داشتن می تواند به شما کمک کند و البته بدون این که تجربه سفر با تنهایی را داشته باشید شاید کمی سخت باشد واقعا این گونه فکر کردن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۶
حسین زارع مهرجردی

پیش نوشت :‌شاید انتهای متن کمی سنگین شود اما متن در ابتدا بسیار می تواند جالب باشد .

شاید خیلی از اوقات این سوال را پرسیده باشیم، جواب داده باشیم، یا حتی ما را به فکر واداشته باشد اما این سوال واقعا چه معنایی دارد جای دیگری بودن،واقعا یعنی چی ؟ چگونه تصمیم می گیریم جای مثلا حسن باشیم یا حسن و یا  نه حسین ؟ و یا وقتی که خیلی کلیشه ای ،از هرگونه اندیشه ای خالی، می گوییم خودم  یعنی چه خودم ؟‌

 لطفا روی این سوال ها بیشتر وقت بگذارید و چه خوب که اینجا هم برای من بنویسیدشان .

بیاید این سوال ها را در شکلی دیگر ببینیم اگر بخواهید کسی را توصیف کنید توصیف نیازمند مشاهده گر است و مشاهده گر با شی وضعیتی می سازد که یکی از آنها می تواند این باشد که آیا مشاهده گر درون شی است یا بیرون آن .که در بستری فراخ تر می تواند صفات دیگری را هم به وضیعت نسبی مشاهده گر و یا شی بدهد .یعنی اینکه آیا من دارم خودم را توصیف می کنم یا خیر دیگری را . دیگر چیزی که می توان انگشت اشاره سویش کشید این است که چرا این چیز تبدیل شده است به وضیعت فعلی اندیشیدن فرد مثلا شما احتمالا به این فکر نمی کنید که باید تکالیف خود را بنویسید اما اگر من از شما سوال بپرسم که آیا تکالیفت را نوشته ای بخش خودآگاه شما آن را زیر چشم می گیرد و از آن آگاه می شود . پس چنین است که در سیر زندگی ما انسان ها (ما نمی دانم چی ها) حوادث تاثیر گذارند در شناخت ما از خودمان و دنیای ما که شناخت ما از آن، تاثیر گذار است بر روی جهانمان.

زیاد دور نرویم  من در انتها فکر می کنم چند نکته مهم را باید در توصیفمان مهم بشماریم تعاریف، مکانیزمهای ساختار، حد سیستم .

منظورم از تعریف این است که مثلا شما کتاب را چه تعریف می کنید آنرا چه می بینید البته این جا می توان یک تقسیم بندی مناسب انجام داد به این صورت که به دو دسته انتزاعی و حسی تقسیم کردش.

مکانیزم ها : نگاهی کلان تر است به این صورت که دانایی (که حتما در مرحله تعریف تعریفی از آن ارایه داده شده است)‌ چگونه در دنیای شما کار می کند مثلا یکی از آنها این است که بگویید با دانایی بالاتر احتمالا موفق پیشگی بالاتری داریم دو نکته دارای نیاز به توضیح است اینکه موفق پیشگی از کجا می آید دو اینکه چرا من کلمه احتمال را به کار بردم برای کلمه موفق پیشگی این است که این مثل علایم در زبانها و اتوماتها است که چیزی است که زاینده است و در ضمن بیانگر چگونگی پیچیدگی ساختار محیط است یعنی بستر چگونه است.اما در مورد «احتمالا» این است که ما چون دانش کافی نداریم پس مجبوریم ساختاری احتمالاتی به وجود آوریم .البته زبان یک مدل ساده شده است پس مقداری که از اطلاعات از دست رفته است برای همین خدا احتمالا می بایست همه چیز باشد که هیچ اطلاعاتی را از دست ندهد البته بدانیم این توصیف در ساختاری انجام شده پس ناقص است و برای همین است که هیچ ساختار منطقی نمی تواند خدا را توصیف کند .البته اینجا حرف بسیار است که آیا توصیف همان اثبات وجود است یا خیر .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۲۴
حسین زارع مهرجردی