سلام

روز نوشته های حسین زارع

سلام

روز نوشته های حسین زارع

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

کم من اکلة منعت اکلات .

بسا یک بار خوردنی که مانع شود از خوردنی های بسیار .

پ.ن :‌منبع  حدیث را با آنکه کتاب مبدا آدرس داده بود در کتاب نهج البلاغه پیدا نکردم ولی حتی اگر این جمله از امام علی نباشد باز هم حکمتی است بس خواندنی و جالب .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۷
حسین زارع مهرجردی
داخل هیاهوی بی هدف و پر از غذای دانشجویان در سلف دوستم داستانی را نقل می کرد که برای‌ زندگی ام یک زندگی می ارزید.حالا دو زندگی دارم امیدوارم روزی به اندازه تمام جهان زندگی کرده باشم.و وقتی از دنیا رفتم بدانم برای چه به این دنیا آمده بودم .
داستان ساده بود خیلی ساده مثل زندگی هر روزه ما محدود به یک تعداد عمل این را مارکوس می گفت برای اینکه تقدیس هایش را بشکند برای اینکه لذت هایش را خرد کند .من هم امشب خسته ام ولی می نویسم شاید کسی که راهش گم شده است و به اینجا رسیده،جایی پیدا کند برای لحظه ای ایستادن یا نشستن یا خوابیدن روحش زمان را درنوردد حالات را نیز، حرکات را هم،و تناسب را به سخره بگیرد.و ترکیب بندی جدیدی بیافریند شاید که درست باشد. بگذریم زیاده دور رفتم می بایست برگشتن
داستان ما سه شخصیت دارد سه تیپ، سه تاریخ ،سه زندگی ،سه مرگ ،سه دنیا (و مگر این نیست که به قول نیچه فقط تفسیر های ما از زندگی مهم اند) یکی در روستا می ماند و خوشحال، یکی راننده شهر و روستا و زندگی عادی و دغدغه های عادی و چیزی در میان ،برزخ .و دیگری در شهر با کار خوب ولی همیشه شلوغ همیشه این انتخاب ماست که انتخاب کنیم و بدانیم هزینه هر کدام چقدر است .

پ.ن:‌در جواب یکی از افراد ناشناس که مانند شبح ای رفت و تنها چند کلمه ای گفت سخنش را با این جمله که شیطان درونت را به نمایش بگذار  تمام کرد عرض می کنم که یاد گرفتم چونان آهن تنش را تحمل کنم ولی ساختمانی را بنا کنم و نه چون خمیر تنها به هرچیزی که رسید بچسبد و فایده اش این باشد که درونش را هرگونه بفشاری بیرونش به همان شکل درآید.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۵۰
حسین زارع مهرجردی

دختران شهر

به روستا فکر می‌کنند

دختران روستا

در آرزوی شهر می‌میرند

مردان کوچک

به آسایش مردان بزرگ فکر می‌کنند

مردان بزرگ

در آرزوی آرامش مردان کوچک

می‌میرند

کدام پل

در کجای جهان

شکسته است

که هیچکس به خانه اش نمی رسد؟


پ.ن:‌این را اینجا نوشتم که یادم باشد از این آدم بیشتر بخوانم.
پ.ن۲:‌فکر کنم به این لیست خیلی آدم های دیگری هم بشود اضافه کرد .(منظورم افرادی است که شاعر برشمرده )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۴۰
حسین زارع مهرجردی
وقتی فیلمی از زندگی نامه فایمن را دیدم و این جمله را با حالتی که انگار خیلی مهم است می گفتند «او تا آخرین لحظات عمرش کار می کرد و با چه شور و اشتیاقی » با خودم فکر می کردم خود فایمن چه حسی داشته است. بالاخره اگر دنبال این هستی که بدانی فرد برای چه این کار را کرده است نیاز است که از علت درونی ای که این کار را کرده است آگاهی داشته باشی . نه اینکه بقیه چی فکر می کنند  بعد دیدم که انگار فایمن داشته کاری که دوست داشته را انجام می داده شاید یکی دیگر در این دوران می رفت دنبال زنبارگی ، مشروب ، هیجانات شدید و غیره ولی کاری که فایمن انجام داده است مطلوب جامعه ما و خود ما بوده است با این که در منطق کاری فرقی با اون که در این دقایق رفته دنبال مواد مخدر نداشته است . اگر شما بودید در این لحظات چه کاری می کردید فکر می کنم این مهم ترین وجوه  پنهان شخصیتی شما را نشان می دهد.دوستی داشتم که مهم ترین خصیصه شخصیتی اش وحشی بودن بود البته افتخار هم می کرد . و اگر در زیر فشاری قرار می کرد دوباره این شخصیتش بروز می کرد. و من اون جا فهمیدم که پایین ترین لایه شخصیتی اش چیست خیلی وقت ها ما هم در لحظات سخت متوجه می شویم که چه کسی هستیم .داشتم کتابی می خواند این را یاد گرفتم . بیایید یک آزمایش انجام دهیم ۸ کلمه در بالای صفحه و ۸ کلمه در پایین صفحه بنویسید بدون فکر کردن مثل تداعی آزاد فروید بعد بیاید از هر دوتا کلمه یک کلمه استخراج کنید تا به ۴ کلمه برسید روی این کلمات دقت کنید  معمولا چیزی از شما را نشان می دهند .

     ولی این سوال را مشخص کنید اگر به صورت ناگهانی یک ساعت وقت به شما بدهند با آن چه می کنید؟
            (به نظرم این سوال علاقه اصلی شما را مشخص خواهد کرد در ادامه زندگی دنبالش بروید.)‌
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۱۶
حسین زارع مهرجردی