سلام

روز نوشته های حسین زارع

سلام

روز نوشته های حسین زارع

یک داستان-سه زندگی

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۵۰ ق.ظ
داخل هیاهوی بی هدف و پر از غذای دانشجویان در سلف دوستم داستانی را نقل می کرد که برای‌ زندگی ام یک زندگی می ارزید.حالا دو زندگی دارم امیدوارم روزی به اندازه تمام جهان زندگی کرده باشم.و وقتی از دنیا رفتم بدانم برای چه به این دنیا آمده بودم .
داستان ساده بود خیلی ساده مثل زندگی هر روزه ما محدود به یک تعداد عمل این را مارکوس می گفت برای اینکه تقدیس هایش را بشکند برای اینکه لذت هایش را خرد کند .من هم امشب خسته ام ولی می نویسم شاید کسی که راهش گم شده است و به اینجا رسیده،جایی پیدا کند برای لحظه ای ایستادن یا نشستن یا خوابیدن روحش زمان را درنوردد حالات را نیز، حرکات را هم،و تناسب را به سخره بگیرد.و ترکیب بندی جدیدی بیافریند شاید که درست باشد. بگذریم زیاده دور رفتم می بایست برگشتن
داستان ما سه شخصیت دارد سه تیپ، سه تاریخ ،سه زندگی ،سه مرگ ،سه دنیا (و مگر این نیست که به قول نیچه فقط تفسیر های ما از زندگی مهم اند) یکی در روستا می ماند و خوشحال، یکی راننده شهر و روستا و زندگی عادی و دغدغه های عادی و چیزی در میان ،برزخ .و دیگری در شهر با کار خوب ولی همیشه شلوغ همیشه این انتخاب ماست که انتخاب کنیم و بدانیم هزینه هر کدام چقدر است .

پ.ن:‌در جواب یکی از افراد ناشناس که مانند شبح ای رفت و تنها چند کلمه ای گفت سخنش را با این جمله که شیطان درونت را به نمایش بگذار  تمام کرد عرض می کنم که یاد گرفتم چونان آهن تنش را تحمل کنم ولی ساختمانی را بنا کنم و نه چون خمیر تنها به هرچیزی که رسید بچسبد و فایده اش این باشد که درونش را هرگونه بفشاری بیرونش به همان شکل درآید.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۰۷
حسین زارع مهرجردی

نظرات  (۲)

آهن میشکند اما خمیر هرگز.


اما در هر صورت ارتباطش را با مطلبم نفهمیدم.
آهن میشکند اما خمیر هرگز.


اما در هر صورت ارتباطش را با مطلبم نفهمیدم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی